(نگاه آسمانی)

بندر دیروزمثل هرنگاهت آسمانی آبی داشت.چون موج  اشک چشمانت دریا یی پر تلاطم اما زیبا داشت.ولی نازنینم.بی تو اینجا زندگی برایم کابوسیت بی ترانه و بی غزل.تنفسیست تلخ و سنگین.روایتی است از گذر روزگاری سردوسیاه.مرارتی است از تحمل آنچه که بر تحملش عاجزم.ودر این اسمان دل پژمرده ام تنها یک رنگ رنگ امید است.رنگ حیات است.آنهم رنگ عشقم آبی چشمانت است.اما مهربانم تو ونا مهربانی؟درست اندم که در تجلیگاه خیالم نقش گندمزار موهایت موج می زدچشمانت را بر من بستی تا آسمان عشقم را با همه موجهای دریاییش بر سرم خراب نمایی.که امروز آنچنان دلتنگم که شاید  هیچگاه دیگر از عشقت خطی نسرایم

آرش-بندر عباس-مهرماه۸۴