من خسته در آغوش روزهای تکرارهمچنان تنها بر بام غربت شهر بندر عباس سوار بر امواج تفکر وخیال پروازی از عشق را دوباره آغاز خواهم کرد.تا بگوبم عشق نماد زندگی من است.اما چه کسی پرواز دوباره ام را باور خواهد کرد.دیروز دستهایم را دیدم.به خون آلوده نبودند.اما بوی خون میداند.ازحضور این گناه سخت شرمسارم.
سلام خیلی زیبا مینویسی خوشحال میشم به منم سر بزنی اگر هم واقعا بندر عباس باشی به هم نزدیکیم موفق و شاد باشی
به نام خدا
درود
وبلاگ خوبی دارید . خوشحال می شم سر بزنید .
بدرود
سلام دوست عزیز
من آپم خوشحال میشم که منو قابل بدونی
التماس دعا یا حق