زندگی؛ زندگی نگو زندگی؛ به آن زندگی نگو
او پاییز درخت موندنه مثل آن درخت پاییزی است
هریته روز که هر روزش
یه ته برگ سر روی یک برگ
هیتو؛ای باد مین در این باد(پاییزی)
سرگردونه سرگردان است
یعنی بونه یعنی خواهد شد
یته روز یک روز
نردوبونی ویگیرم نردبانی را بردارم
اون جی و از آن
جور بشوم بالا بروم
ای برگون و این برگها را
هرته که خنم هرکدام که دوست داشته باشم(روزهای خوب)
دو باره از نو باگنم؟ دوباره از روی درخت پایین بیاندازم؟
یا وقتی که یا آن زمانی که
او جوور ایسم در آن بالا هستم
می غریب روزنه روزهای غریبی وتنهاییم را
تشکه بزنم بردرخت گره بزنم
تا به همیشه دشکنام؟ تا که همیشه آنجا بچسبند(پایین نیایند)
موکه دونم من که میدانم
ای روزون این روزها
دهیچ وقت دیگر هیچ زمان
برنگردنن به عقب بر نمی گردند
بشوم بروم
می کوشتی مدادی مداد کوچکم را
ویگیرم بردارم
می آرزون و آرزوهایم را
یته بپسیه کاغذ سر بر روی کاغذی پوسیده
هیچی خو ویسین برای خودم بیفایده و بی دلیل
دچینم!! بنویسم(بگذارم-مرتب کنم)
رضا حسین زاده
سلام!
الان این چی بود که به زبان معیار برگردونده بودینش؟
سلام دوست خوبم.از توجه شما ممنون.
شعری به زبان شرق گیلانی بود.
سلام.
هر روز روز زندگی است. پس هر روز به زندگی سلام کنیم.
سلام زندگی...
امید که این ناآرامی ها هم هر چه زودتر از جامعه ما رفع بشه و باز هم همه با دلی خوش به زندگی سلام کنند. آمین.
سلام آرش جان از اینکه به ویلاگم سرزدی خوشحال شدم
وبلاگ خوبی داری فقط کمی عکس عاشقانه کم داره
درود بر ارش عزیز وو تبریک به خاطر وبلاگ چند منظوره ی قشنگتون البته تنوع اینچنینی هم بیننده ی وبلاگ را سر در گم میکنه ---ممنون از اینکه به (غزلهای کاهگلی) من سر زدی
چکار کنیم دیگه درس و امتحانات نمیزاره خشکلش کنم --راستش زیاد هم بلد نیستم .......
سلام
برات تو درسهات آرزوی موفقیت میکنم.