من خسته

من خسته در آغوش روزهای تکرارهمچنان تنها بر بام غربت شهر بندر عباس سوار بر امواج تفکر وخیال پروازی از عشق را دوباره آغاز خواهم کرد.تا بگوبم عشق نماد زندگی من است.اما چه کسی پرواز دوباره ام را باور خواهد کرد.دیروز دستهایم را دیدم.به خون آلوده نبودند.اما بوی خون میداند.ازحضور این گناه سخت شرمسارم.

به جزمن

نمیخوام به جزمن دوست دار دیگری باشی نمیخواهم  

برای لحظه ای حتی به فکر دیگری باشی  

نمیخواهم صفای خنده ات را دیگری ببیند نمیخواهم کسی  

نامش،برلبهای توبنشیند نمیخواهم به غیرازمن بگیرد دست 

 تودستی نمیخواهم کسی یارت شوددرراه این هستی

سکوت

گروه ترانه ها
 سکوتم را به باران هدیه کردم
تمام زندگی راگریه کردم
نبودی در فراق شانه هایت
به هر خاکی رسیدم تکیه کردم

خط خطی

خطهای زندگی

نیم خطهای رفتن

پاره خطهای مردن

و جدایی

حس هزارن نقطه

بر تک تک

خطهای زندگی!!!!!!!

هزاران بار

هزاران بار در زندگیم

مردم و زنده شدم

تا اینکه امروز

پس ازمرگم

برای هزارمین بار

باز فهمیدم

که دوباره

متولد شدم!

 

یه شب شلوغ

سال جدیدم با همه شلوغیهاش چه ساکت بی ادا تو زندگیم اومد.کاش میتونست یا حداقل یکی میومد این خنجر تنهایی رو از تو قلبم بیرون میکشید.تنهایی که مثل یه همزاد شایدم مثل یه سایه

همیشه دنبال من. آخه تنهایی که فقط تنها بودن نیست.وقتی پیش اونهایی که دوست داری باشی و نیستی اون موقع هم تنهایی.اونم چه تنهایی سخت و دلهره آوری.و من امروز تنها ترین تنها ترینهایم.

محو تماشا

گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟
آن چنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
به چشمان تو هر که دیده انداخت
دل از کف داد و جان وزندگی باخت
در این اندیشه ام بر او چه رفته است؟
هر آن کس چشم زیبای تو را ساخت

باز فغان از تنهایی

چه عذاب سختی این غم تنهایی.چه قدر بدم میاد از تنهایی و دوست دارم تنهام بذاره و اما تنها کسی که تنهام نمیذاره خود تنهایی.چه عذاب نفرت آوری.چند وقت پیشها رفتم کنار ساحل و گفتم دیگه خسته شدم.آخه میدونید قبلا دوست نداشتم بمیرم.آخه امید داشتم.ولی اون شب یه مرتبه دیدم دیگه فرقی نمیکنه که زنده باشی یا مرده باشی اگه نتونی تا زنده ایی زندگی کنی!

شتاب

بی شتابی لحظه های انتظارم با شتاب از اشک بر گونه هایم نسیم روز غمگینی دیگر را در گوشهایم نوازش میکرد.یادش به خیر.آیا من همان کودک پرتکاپوی دیروزم که به عشقی از آینده به شتاب همین اشکهایم قد کشیدم؟ و آیا آن روز در پروندهای خیالم نامی از بندر عباس این غربت چند گانه ام بود؟ که اینک به آن گرفتار آمده ام.یا پول وزندگی یا آزادی و بی چاره گی! چه شعار مسخره ایی.ای لحظه های هولناک من.مرده یا زنده از این جا خواهم رفت!

تنها

وقتی که تنهام همون حس قشنگ همیشه گی میاد سراغم.حسی که هنوز خوب نمیشناسمش ولی دیگه بهش عادت کردم.حسی که آروم متین میاد پیشم وکاری میکنه که از همه غمام لذت ببرم.حسی شبیه فرار کرن از همه آدمها.مثل یه قو که سرشو لای بال و پرو خودش میگیره و اروم میخوابه.زندگی معنی زودگذر واژهاست.فرار از یه سری حقیقت که هیچکی نمی دونه چی.یه حصارهای پوچ و بی معنی.گاهیم یه جاده بی انتهااز مفهوم.خلاصه هرچی که هست اینجا تو بندر عباس خیلی بهم سخت میگذره.من اصلا به اینجا تعلق ندارم.اصلا مال اینجا نیستم.نکنه همین جا بمیرم؟

شیطان پرست

آنگه که باتمام جنب وجوشش پشت نرده های یک اتهام به جرم پلیدی محصورشد اما با تمام وجوددرافکارزنده بودوچون شیطانش خواندیم خودراشیطان پرست دیدیم وهزاران بارتوبه واستغفاروگاهی ضعف واستمراردرآنچه گناه نامیدیمش نمودیم.اماهمگی میدانستیم که این یک گنه تحمیلی است چون آن رابرآنچه که خداوندمحدودش کرده بود محدودترش کرده بودیم.پسرکان درتکاپوی خلاص دخترکان فراری ازاتهامات گناه .بعضیم به گل نشته درمرداب گناه.وکسی چه می دانست شایدحس جنسی بهمراه گناه آمده بود.

شعرصوتی

خوب این وبلاگ مال شعرهای خودم.همش که نمیشه شعرگفت.مثل این چندوقت که دیگه شعری نیومدکه بگم.آخه شعرهام جوششی نه کوششی.واین باعث شد این صفحه وبلاگم صوت وکوربشه.پس تصمیم گرفتم شعرهام و با صدای خودم تو این صفحه قراربدم که اولیش آماده دانلود     .شعر حجم سیاه

درد بی خدایی

هزاران

  درد بی درمان

خداوندم را

یک نظرکافیست.

آرش-بندرعباس ۱۳۸۶-اردیبهشت

این عشق

این عشق

گرسهم ما نبود

آن همه

 شوق وگداز

بعدهرلحظه دیدار

پس چه بود؟

به کدام

عشق دروغین

قلب میشد

ازسینه جدا؟

لحظه های

 باهم بودن

گاه شهرهمسایه

قدمی درپارک

یادت بود؟!

لحظه های انتطار

درصد غروب

 شهرمرداب

یایک شهرشلوغ

لحظه تقدیس

درآن ماه عزیز

که به سجاده

پناه آوردیم

ودرآن ماشینها

که به اعجاز ثانیه ها

پی بردیم

راستی آن

یادت بودها

همه اش یادم بود!

اکنون

خواستم بگویم تنها

بازیادمان باشد

 همه محبتها

آن همه صداقتها!